گل بهارم،آسمانم

صدای قلبت به من آرامش داد

مشهد-سونوگرافی کیان-دکتر میترا غلامی- ۹۲/۶/۱۶ ا مروز من و بابا رضا(که چند روزی هست اومده مشهد)واسه شنیدن یه صدا که بدون شک از هر سمفونی و آهنگ گوشنوازی زیباتر و دلنشین تر هست به سونوگرافی رفتیم. و اون صدا صدایی نیست جز تپش قلب کوچولوی تو که با هر بار تپیدن به ما شور و عشق بیش از  پیش به زندگی میده. ...
6 فروردين 1393

دلمون تنگ شده!!!

دقیقا نمیدونم این دلی که واسه بابا رضا تنگ شده دل منه یا دل شماست شاید هم دل هردومون!چون دیگه یه کم زیادی تنگه!!! پس پیش به سوی آبادان در مدت کمتر از یک ماهی که آبادان بودم تقریبا استراحت مطلق بودم و بابا رضا حسابی همکاری میکرد و نمیذاشت خسته بشم و کاری انجام بدم ولی دیگه اوضاع خونه دیدنی بود،دیدنیییییی !!! واااااای باز یه اتفاقی افتاده که من حسابی ترسیدم! مطب دکتر لیدا مدنی گیوی-۹۲/۸/۶ مامان:خانم دکتر نکنه کیسه ی آب نشتی داره ؟؟؟ دکتر:برو سونوگرافی تا خیالمون راحت بشه. سونوگرافی دکتر سدیدی-۹۲/۸/۶ منشی دکتر:۲ساعت دیگه نوبتتون میشه! من و بابا:۲ساعت؟؟؟ خانوم مورد ما اورژانسیه،...
6 فروردين 1393

خداحافظ آبادان

در مدتی که آبادان بودم تصمیم گرفتیم که اسباب کشی کنیم و اثاثیه رو به مشهد ببریم چون بعد از تولد تو دیگه پروژه ی آبادان هم تموم میشد و نیازی نبود به خاطر یه مدت کوتاه من و تو به آبادان برگردیم،واسه  همین من و بابا کم کم شروع کردیم به جمع و جور کردن وسایل خونه و آماده ی اسباب کشی شدیم. قرار شد من زودتر به مشهد برگردم و بعد بابا رضا با اثاثیه به مشهد بیاد . من برای همیشه از آبادان خداحافظی  کردم اما خاطرات خوشی که در شروع زندگی مشترک از این شهر دارم برای همیشه با من همراه خواهد بود.         ...
6 فروردين 1393

پیش به سوی مشهد

خوب دیگه تقریبا خیالمون راحت شد و تصمیم گرفتیم من به مشهد بیام و در مشهد تحت نظر  پزشک باشم. همون شب رفتیم فرودگاه و برای شب بعد بلیط گرفتیم ... مشهد-۹۲/۵/۲۲ در اولین لحظات رسیدن به خونه ی مامان جون دلم طاقت نیاورد و خبر وجود نازنین تو رو به مامان جون دادم و کلی خوشحالی و...(البته من و بابا رضا تصمیم گرفتیم تا قبل از انجام آزمایشات  غربالگری ۳ ماهه ی اول این خبر خوش رو به دیگران نگیم ) انتخاب پزشک بین دکتر علوی و دکتر توسلی دو دل بودم واسه همین تصمیم گرفتم یک بار پیش هر دو برم تا  راحت تر بتونم تصمیم بگیرم. روز شنبه من و مامان جون رفتیم مطب دکتر علوی که البته نتونستیم نوب...
4 فروردين 1393