پیش به سوی مشهد
خوب دیگه تقریبا خیالمون راحت شد و تصمیم گرفتیم من به مشهد بیام و در مشهد تحت نظر پزشک باشم.
همون شب رفتیم فرودگاه و برای شب بعد بلیط گرفتیم...
مشهد-۹۲/۵/۲۲
در اولین لحظات رسیدن به خونه ی مامان جون دلم طاقت نیاورد و خبر وجود نازنین تو رو به مامانجون دادم
و کلی خوشحالی و...(البته من و بابا رضا تصمیم گرفتیم تا قبل از انجام آزمایشات غربالگری ۳ ماهه ی اول این
خبر خوش رو به دیگران نگیم)
انتخاب پزشک
بین دکتر علوی و دکتر توسلی دو دل بودم واسه همین تصمیم گرفتم یک بار پیش هر دو برم تا راحت تر بتونم
تصمیم بگیرم.
روز شنبه من و مامان جون رفتیم مطب دکتر علوی که البته نتونستیم نوبت بگیریم و قرار شد مجددا دوشنبه بریم.
ساعت ۶ صبح دوشنبه دوباره راهی مطب دکتر علوی شدیم وتا ساعت ۸ که منشی اومد منتظرموندیم و بالاخره
خانوم منشی واسه ساعت ۲ بعد از ظهر بهمون نوبت داد!
و اما بعد از این همه انتظار از دکتر خوشم نیومد ورفتارش به نظرم بی توجه و سرسری رسید!!!
گزینه ی بعدی دکتر فاطمه توسلی بود،پس رفتم سراغ ایشون.
مطب دکتر توسلی-۹۲/۶/۳
دکتر توسلی بعد از بررسی مدارک پزشکی و آزمایشات و سونوگرافی هایی که انجام داده بودم تشخیص داد که
باید در هفته ی ۱۴ سرکلاژ بشم!!!
واااااای خدای من،باز یه ماجرای تازه،آخه سرکلاژ واسه چی؟
خانم دکتر صامت زاده در اهواز ضمن انجام سونوگرافی تشخیص رحم دوشاخ داده بودن و دکتر توسلی هم با
استناد به تشخیص ایشون و برای جلوگیری از زایمان زودرس پیشنهاد سرکلاژ دادن!
حالا یه داستان تازه شروع شده،چرا؟چون من نمیخواستم سرکلاژ بشم و اصلا به تشخیص دکتر اهواز هم اطمینان
نداشتم!
اینجوری شد که من مشهد و بابا رضا آبادان،از این دکتر به اون دکتر واسه اینکه بفهمیم در بقیه ی سونو ها
و معاینات کسی تشخیص رحم دو شاخ داده یا نه!!!
ونهایتا بعد از کلی تحقیق و پرس و جو به این تنیجه رسیدیم که نیازی به انجام سرکلاژ نیست.